روز ها از پی هم می گذرند
در پس پرده ی شرم
من از این کنج بی حیایی
تو را می بینم تو را که
در گوشه ی خلوت نور
ایستاده ای
چه بگویم اگر از دیدن تو سرمست جنون شده ام
من خودم از همه انگاره ی نور
بر تماشای خلوت عشق می ایستم
تا از آن جا به سرایی برسیم
دست توفیقی ایمان بکشم بر سر
بی تاب زمان
فوریه 23, 2013
۰ نظر