چندین هزار، با آوای هزار فکر کردم.
در اندیشه بودم
قلبم مثل فیل بود
عقلم مثل موش بود
شاید همین باعث جدایی قلبم از عقلم بود!
چندین هزار، با آوای هزار فکر کردم.
در اندیشه بودم
قلبم مثل فیل بود
عقلم مثل موش بود
شاید همین باعث جدایی قلبم از عقلم بود!
اردیبهشت ۸, ۱۳۹۱
من می توانم از کنار پنجره یاقوت های زرد خورشید را بگیرم
من می توانم در کنار حوض، از لبش الماس های آب را بگیرم
من در کنار خاک هستم
یاقوت و الماس در دستم
می کارم دانه ی زندگی جدیدم را
می بینم از دور افق پیش رویم را
یاقوت هایم را هر صبح وام می نهم به گیاه زندگیم
الماس هایم را هرشب قرض می دهم به گیاه زندگیم
ای زندگی درخشان شو، تا دست هایم را بگیری
تا اوج آسمان ها من را به کهکشان ها برسانی
اردیبهشت ۶, ۱۳۹۱
وبلاگ نویسی را می توان عالی ترین روش برای اظهار نظر درباره یک مقوله به اقلیت کوچکی در نظر گرفت.
وقتی که من برای اولین بار شروع به نوشتن وبلاگ کردم؛ آنچه در ابتدا به نظرم می رسید وقت تلف کردن و یا نوعی بازی کردن آن را تلقی می کردم. […]
اردیبهشت ۱۰, ۱۳۹۱
۰ نظر